طبقه ی زیرین(به همراه جلد دوم) به قلم آزاده دریکوندی
پارت سی و یکم
زمان ارسال : ۱۵۵ روز پیش
وقتی به خانهاش رسید به سرعت به طرف دوستانش رفت تا فکر تازهاش را با آنها به اشتراک بگذارد! همهی دوستان مورد اعتمادش را توی سالن اصلی خانهاش یعنی همان سالن مستطیلی شکلی که تمام راه پلهها به آنها متصل میشد؛ جمع کرد.
همه در سکوت نشسته بودند و آقای الکی خوش بین آنها میگشت و قهوه تعارف میکرد و خندههای بلندش این سکوت سنگین را شکسته بودند. آقای کوئین روی کندهی درختی که
اطلاعیه ها :
دوستان عزیزم سلام💚
ممنونم به خاطر وقتی که برای این نوشته گذاشتید
طبقهی زیرین یک داستان کوتاه و پر از رمز و رازه که هر خوانندهای میتونه برداشتهای متفاوتی از قصه داشته باشه.
پایان رمان احتمالا کمی شما رو شوکه کنه و انتظارش رو نداشته باشید؛ اما مطمئن باشید این بهترین پایان برای طبقهی زیرین بود و امیدوارم باهام موافق باشید.
یکی از فکت های رمان:
ملکهی خونخوار (ایزابلا) در اصل همون ویکتوریا، عشق قدیمی آقای کوئین بود منتها به خاطر دریای فراموشی هیچکدوم هرگز همدیگه رو به یاد نداشتن و ما این موضوع رو از گردنبند ملکه متوجه میشیم.
باقی فکتهای رمان به عهدهی برداشت خودتونه💚
امیدوارم ازش لذت برده باشید و نظرتون رو بهم بگید.
موفق باشید
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
آزاده دریکوندی | نویسنده رمان
چارلی از بس مهربونه همه دورش جمع شدن و متاسفانه همهشون هم اوسکول تشریف دارن🤭
۵ ماه پیشآمینا
00حالا اون ولادیمیر نازنازو راضی به فرار هست؟؟ دیشب میخواستم بگم حالا که یه هفته مونالیزا تعطیلِ اینو مرتب بذار برامون.
۵ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
ولادیمیر نازنازو مگه دست خودشه؟😂
۵ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
یه پارت ناقص دارم اونو توی همین روزا حلش میکنم. این رمان آخراشه
۵ ماه پیش
ایلما
00چ حوصله ای داره چارلی یه مشت کودن دور ش وگرفتن بایدم عصبی بشه 😂ولی حال کردم با نقشه سوسکهای نینجاخیلی قشنگ بود😂😂فکرکن اونابرن ولادیمیر ونجات برن تاریخی میشه